10 «أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ
أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً»
11 «رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤمِنْ بِاللّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً
يُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ
اللّهُ لَهُ رِزْقاً»
ترجمه:
10. مهيا فرموده خداوند از براى آنها عذاب سخت و شديدى پس شما مؤنين
بپرهيزيد از مخالفت خدا و رسول اى كسانى كه صاحب عقل هستيد.
11. رسولى را كه تلاوت كند بر شما آيات الهى را واضح [و] روشن با بيان شيرين تا
اينكه بيرون آورد از تاريكى به روشنايى كسانى را كه ايمان آوردند و عمل صالح به جا
آوردند و كسى كه ايمان بياورد و عمل صالح به جا آورد، داخل مىفرمايد او را در
بهشتهايى كه جارى مىشود از زير آنها نهرهايى. هميشه هستند در آن بهشتها
ابداً كه آخر ندارد. به تحقيق چه اندازه خوب خداوند روزى عنايت مىفرمايد بهترين
روزىها را[1].
تفسير:
[جهنم و بهشت، پيش از خلقت انسان، آفريده شدهاند]
«أَعَدَّ اللّهُ» اين جمله دلالت بالصراحه دارد به اينكه خلق جنت و نار بهشت
و جهنم و حور و قصور و سلاسل و اغلال، قبلاً پيش از خلقت انسان شده كه
مىفرمايد مهيا فرموده و رد كسانى كه مىگويند روز قيامت خلق مىشود و آيات
و اخبار در اين باب بسيار داريم از بودن آدم و حوا در بهشت[2] و تشريف بردن
حضرت رسول در ليلة المعراج در بهشت[3] و آيؤ شريفه «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى * عِنْدَ
سِدْرَةِ الْمُنْتَهى * عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى»[4] و غير اينها.
[عذاب شديد گمراهان]
«لَهُمْ» همان اهل قرا كه اممِ ماضيه باشند كه عتو ورزيدند از امر خدا و رسولان
خدا و البته منحصر به آنها نيست. كسانى كه در اين امت هم چنين هستند، مشمول
همين عذابها هستند و براى آنها هم مهيا شده به قرينه جملات بعد . «عَذاباً
شَدِيداً» عذاب جهنم اشدّ العذاب است كه اميرالمؤنين عليهالسلاممىفرمايد در دعاى كميل:
«فَكَيفَ احْتِمالي لِبَلآءِ الاْخِرَةِ وَ جَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فِيها وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ
مَقَامُهُ وَ لا يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا يَكوُنُ إلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقامِكَ وَ سَخَطِكَ وَ هذا مَا لا تَقُومُ
لَهُ السَّمواتُ وَ الْأرْضُ، [يا سَيِّدي] فَكَيْفَ لي وَ أنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ المِسْكيِنُ
الْمُسْتَكِينُ...»[5] الدعاء. و تعبير به شديد دلالت بر شدت او دارد.
«فَاتَّقُوا اللّهَ يا أُولِى الْأَلْبابِ» بعد تعيين مىفرمايد كه اولى الالباب كيانند. از
اميرالمؤنين عليهالسلام است فرمود : «الْعقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الجَنانُ»[6]. عرض
كردند: پس آنچه در معاويه بود چه بود؟ فرمود: نكرى[7].
[بى عقلى شيطان و پيروانش]
من عرض مىكنم: شيطان از معاويه و صد معاويه، نكرى و شيطنت او بالاتر است
و اوست كه هزار معاويهها را جهنمى مىكند و به قدر خَردَلى عقل ندارد، زيرا كسى كه
جهنم را ديده و رانده درگاه الهى شده و مشمول: «إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِى إِلى يَوْمِ الدِّينِ»[8]
گرديده چه اندازه حماقت است كه تقاضا كند كه: «أَنْظِرْنِى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[9]
و بگويد: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»[10] و بگويد: «لاَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ
وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»[11] كه گناهان تمام آنها را هم به
گردن بگيرد و مشمول خطاب: «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ»[12] شود
و باز توبه نكند و پشيمان نشود و دست از كارش بر ندارد، و از اين نمره در منافقين
صدر اول اسلام داريم كه چه اندازه اضلال كردند.
[فقط مؤمنان از اسلام و قرآن بهره بردارى مىكنند]
«الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ» تخصيص به مؤنين با اينكه پيغمبر اسلام صلىاللهعليهوآله
مبعوث بر كافّؤ جن و انس است براى اين است كه فقط مؤنين بهرهبردارى مىكنند
و اما كفار باعث زيادتى خسارت آنها مىشود، چنانچه مىفرمايد: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ
ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إِلاّ خَساراً»[13].
[مقصود از «ذكر» در اين آيه]
«ذِكْراً» نوع مفسرين گفتند: مراد از ذكر قرآن مجيد است[14] به قرينؤ «وَ نُنَزِّلُ» كه
قرآن را نازل فرمود و يكى از اسامى قرآن ذكر است، چنانچه مىفرمايد: «وَ هذا ذِكْرٌ
مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ»[15] و مىفرمايد: «أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ»[16]
و غير اينها. لكن در اخبار، اهل بيت عليهمالسلام فرمودند مراد از ذكر حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله
است[17] و استشهاد فرمودند به آيؤ شريفه «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[18]
و فرمودند: ماييم اهل ذكر كه اهل رسول اللّه صلىاللهعليهوآلههستيم[19].
اقول: شاهد بر فرمايشات در اين اخبار از خود اين آيه مىتوان استفاده كرد يكى
كلمؤ «رَسُولاً» كه بعد «ذكراً»فرموده كه ذكر و رسول يكى است و ديگر كلمؤ
«يَتْلُوا»كه تلاوت كنندؤ همان ذكر و رسول است. نفس قرآن تلاوت مىشود نه
تلاوت مىكند. «عَلَيْكُمْ» بر شما مؤنين، زيرا كفار فرار مىكنند، چنانچه مىفرمايد:
«وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ فِى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ
أَلِيمٍ»[20].
«آياتِ اللّهِ مُبَيِّناتٍ» آيات قرآنى كه هر كدام دليل روشن و معجزه باقيه مبين
حقايق است: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِى صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ
الظّالِمُونَ»[21].
«لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» لامِ غرض
است، يعنى نزول رسول و تلاوت او آيات بينات را براى اين است كه اهل ايمان
و اعمال صالحه را از ظلمات كفر و شرك و ضلالت و جهالت بيرون آورد، به سوى
نور ايمان و نور علم و نور اعمال صالحه. اما نور ايمان مىفرمايد: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤمِنِينَ وَ
الْمُؤمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»[22]. و اما نور علم: «الْعِلْمُ نُورٌ يَقذِفُهُ اللّهُ في
قَلبِ مَنْ يَشاء»[23].
اما ظلمات كفر و شرك مىفرمايد: «ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِى ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ
* صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ»[24] و مىفرمايد: «اللّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ
الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»[25].
«وَ مَنْ يُؤمِنْ بِاللّهِ» كه ايمان به جميع عقايد حَقّه كه از جانب الهى و آيات
قرآنى و بيانات پيغمبر صلىاللهعليهوآله به ما رسيده «وَ يَعْمَلْ صالِحاً»كه به واجبات شرعى عمل
نمايد و از محرّمات كبار پرهيز كند «يُدْخِلْهُ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»مكرر
تفسير شده و معنى كمال وضوح دارد.
«خالِدِينَ فِيها أَبَداً» كه يكى از ضروريات دين است مسئلؤ خلود كه منكرش
كافر و مرتد مىشود. «قَدْ أَحْسَنَ اللّهُ لَهُ رِزْقاً» اما در دنيا از طيبات رزق از مَمَرّ [= راه]
حلال و در آخرت از اطعمؤ بهشتى.
تنبيه:
[شروط بهره بردارى صحيح از عقل، قلب و علم]
براى توضيح اين آيؤ شريفه به يك مثال قناعت مىكنيم و قبلاً هم بيان شده و آن
اين است كه قلب انسانى به منزلؤ بيت است كه مورد توجه روح انسانى است. كأنّه مركز
و مسكن اوست و عقل به منزلؤ آينه است كه در او حقايق مشهود مىشود و علم به
منزلؤ نورى است كه قلب را روشن كرده كه به توسط او حقايق را مشاهده كنند. ولكن
چند طايفه از اين فيض محروماند: اول، جاهل كه قلب او تاريك است به ظلمات جهل.
دوم، كور كه كفر و شرك چشم و گوش و زبان را گرفته «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا
يَعْقِلُونَ»[26]. سوم، نور هست، چشم هست، لكن روى چشم بسته شده، دنيا و زخارف
دنيا و حب رياست روى چشم را محكم بسته، حقايق را درك نمىكند. چهارم، روى
آينه سياه شده، به كثرت معاصى حقايق مستور گشته. كسى درك حقايق مىكند كه علم
داشته باشد، ايمان باشد، آلوده به دنيا نشده باشد، قلب به معاصى سياه نشده باشد.
[1]. ترجمه ديگر: خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است. پس اى خردمندانى كه ايمان
آوردهايد، از خدا بترسيد. راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است10 پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىكند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند از تاريكىها به سوى روشنايى بيرون بَرد، و هر كس به خدا بگرود و كار شايسته كند، او را در باغهايى كه از زير درختان آن جويبارها روان است، درمىآورد، جاودانه در آن مىمانند. قطعاً خدا روزى را براى او خوش كرده است11.
[2]. ر.ك: عيون اخبار الرضا: ج1، ص174؛ الاحتجاج«طبرسى»: ج2، ص215 و بحارالأنوار: ج11، ص78، ح8.
[3]. ر.ك: امالى صدوق: ص250، ح12؛ دلائل الإمامة: ص147؛ مناقب آل ابى طالب: ج3، ص114 و بحارالأنوار: ج4، ص4، ح4.
[4]. و قطعاً بار ديگرى هم او را ديده است، نزديك سدرة المنتهى؛ در همان جا كه جنّة المأوى است.
سوره نجم: آيات 13 ـ 15.
[5]. پس من چگونه طاقت آرم و عذاب عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل كنم و حال آنكه
مدت آن عذاب طولانى است و زيست در آن هميشگى است و هيچ بر اهل عذاب در آنجا تخفيفى نيست؛ چنان كه آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست كه هيچ كس از اهل آسمان و زمين تاب و طاقت آن ندارد. اى سيد من، پس من بنده ناتوان ذليل و حقير و فقير و درمانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم؟ ر.ك: مصباح المتهجد: ص847؛ اقبال الأعمال: ج3، ص334؛ المصباح «كفعمى»: ص557 و هدية الزائرين و بهجة الناظرين: باب13، ص622.
[6] . عقل چيزى است كه به وسيله آن خداوند عبادت مىشود و بهشت به دست مىآيد.
[7]. ر.ك: المحاسن: ج1، ص310، ح613؛ كافى: ج1، ص11، ح3؛ معانى الأخبار: ص240
و بحار الأنوار: ج1، ص116، ح8.
[8]. و تا روز جزا لعنت من بر تو باد. همان: آيه 78.
[9]. مرا تا روزى كه مردم برانگيخته خواهند شد مهلت ده. سوره اعراف: آيه 14.
[10]. پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مىبرم. سوره ص: آيه 82.
[11]. از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم، و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت. سوره اعراف: آيه 17.
[12]. هر آينه جهنّم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروى كند، از همگىشان، خواهم انباشت. سوره ص: آيه 85.
[13]. و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، ولى ستمگران را جز
زيان نمىافزايد. سوره اسراء: آيؤ 82.
[14]. ر.ك: تفسير طبرى: ج28، ص193؛ تفسير التبيان: ج7، ص232؛ تفسير بيضاوى: ج5، ص222 و زبدة التفاسير: ج7، ص101.
[15]. و اين كتاب ـ كه آن را نازل كردهايم ـ پندى خجسته است. سوره انبياء: آيؤ 50.
[16]. آيا تعجب كردهايد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده؟ سوره اعراف: آيات 63 و 69.
[17]. ر.ك: بصائر الدرجات: ص532؛ امالى صدوق: ص625؛ مناقب آل ابى طالب: ج2، ص293؛ مختصر بصائر الدرجات: ص68 و بحارالأنوار: ج9، ص243، ح145.
[18]. اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد. سوره نحل: آيؤ 43 و انبياء: آيؤ 7.
[19]. ر.ك: بصائر الدرجات: ص532؛ كافى: ج1، ص310، ح3؛ دعائم الاسلام: ج1، ص28 و بحارالأنوار:
ج9، ص243، ح145.
[20]. و چون آيات ما بر او خوانده شود، با نخوت روى بر مىگرداند، چنانكه گويى آن را نشنيده يا
گويى در گوشهايش سنگينى است؛ پس او را از عذابى پردرد خبر ده. سوره لقمان: آيؤ 7.
[21]. بلكه قرآن آياتى روشن در سينههاى كسانى است كه علم الهى يافتهاند، و جز ستمگران منكر
آيات ما نمىشوند. سوره عنكبوت: آيؤ 49.
[22]. آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مىبينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. سوره حديد: آيؤ 12.
[23] . علم نورى است كه خداوند آن را در دل هر كس كه بخواهد، مىافكند. ر.ك: مصباح الشريعة:
ص6، المسترشد: ص9 و بحار الأنوار: ج67 ، ص140، ضمن ح5.
[24]. خدا نورشان را برد؛ و در ميان تاريكىهايى كه نمىبينند رهايشان كرد. كرند، لالند، كورند؛ بنابراين به راه نمىآيند. سوره بقره: آيات 17 ـ 18.
[25]. خداوند سَرور كسانى است كه ايمان آوردهاند. آنان را از تاريكىها به سوى روشنايى به در
مىبرد. ولى كسانى كه كفر ورزيدهاند، سرورانشان [= همان عصيان گران] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكىها به در مىبرند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند. همان: آيؤ 257.
[26]. در نسخه چاپ تهران «صُمّ بكمٌ عمىٌ فَهُم لا يفقهون» آمده، كه تصحيح شد.
آیات 10 و 11
- بازدید: 553