3 «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ
اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدْراً»
ترجمه:
3. و كسى كه توكل كند بر خداى متعال، پس او را بس است. محققاً خدا كار او را
بهپايان مىرساند. بهتحقيق خداى متعال از براى هر چيزى مقدار وحدّى قرار داده[1].
تفسير:
[پرهيزگار، روزىاش به صورت غير منتظره داده مىشود]
«وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ»[2] روزىِ او از راههايى كه در مخيلؤ او خطور
نكرده خداوند مىدهد، ولى اخبار داريم كه اين آيه منشأ اين نشود كه دست از كار
و كسب بردارد بايد در مقام طلب برآيد[3]. خدا كاسب را دوست مىدارد: «الْكاسِبُ
حَبيبُ اللّهِ»[4].
[بحث توكّل در اين آيه شريفه]
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَحَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدْراً»
كلام در [بحث توكّل] در اين آيؤ شريفه در چند جمله واقع مىشود:
جمله اولى اينكه: كارهاى الهى تمام از روى حكمت است، لغو و قبيح از او صادر
نمىشود كه معنى عدل است (كُلّ فِعْلٍ مِنْهُ جَميلٌ)[5] و عين صلاح است خواه بنده
توكل داشته باشد يا نه. بلى بسا به واسطؤ توكل مصلحت تغيير پيدا مىكند، چنانچه
بسيارى از صفات انسانى و افعال عباد موجب تغيير مصالح و مفاسد مىشود، مثل ايمان
و كفر؛ ظلم و احسان؛ اطاعت و معصيت كه موجب رحمت و مغفرت و وفور نعمت
و مثوبات اخروى مىشود، يا مُورِثِ[6] عذاب و بلا و عقوبات اخروى مىگردد. توكل
به نفع خود بنده تمام مىشود.
جملؤ ثانيه: توكّل از آثار توحيد افعالى است. كسى كه معتقد باشد كه تمام امور در
تحت قدرت و مشيّت خداى متعال است تا مشيت او تعلق نگيرد هيچ فعلى در عالم
تحقق پيدا نمىكند: «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللّهِ»[7]. البته
امور را واگذار مىكند به خدا كه معنى توكل است.
جملؤ ثالثه اينكه: نفس توكّل يك فوايد و آثارى براى بنده دارد: 1. خيال بنده
راحت مىشود، اضطراب و توحّش[8] و همّ و غم از او زايل مىشود. 2. صبر بر بليات
و شكر بر نِعَمِ الهى و تسليم افعال و اوامر او از آثار توكل است و رضاى به تقديرات او
پيدا مىكند. 3. نائل به مثوبات دنيوى و اخروى مىشود كه مىفرمايد: «فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ
إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[9]. و حب الهى بالاترين مقامات است كه پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآله كه
اشرف مخلوقات است حبيب اللّه مىگوييم.
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» در مقابل قدرت الهى و اراده و مشيت او
كيست كه بتواند عرض اندام كند و كدام اسبابى بتواند تأثير كند و چه فعلى تحقق پيدا
كند؟ تو كار خود به خدا واگذار و خوشدل باش.
«إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ» به مجرد اراده تحقق پيدا مىكند، احتياج به اسباب و مقدمات
ندارد. «قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَىْءٍ قَدْراً»هر فعلى اندازه دارد و حد و قدر او همان
صلاح است. زايد بر آن و نقصان آن خلاف صلاح و حكمت است [كه] از او [چنين
فعلى] صادر نمىشود.
[1]. ترجمه ديگر وكامل: و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا
اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرّر كرده است.
[2]. در نسخه چاپ تهران، اين قسمت از آيه و تفسير آن تا عبارت «الكاسب حبيب اللّه» را ضمن آيه 2 آيه قبل آمده، كه با تصحيح مكان به همين آيه (3) منتقل نموديم.
[3]. ر.ك: كافى: ج5، ص84، ح5؛ من لا يحضره الفقيه: ج3، ص192، ح3721؛ تهذيب الأحكام: ج6، ص323، ج6 و بحارالأنوار: ج22، ص131، ح111.
[4]. ر.ك: كافى: ج5، ص84، ح5؛ من لا يحضره الفقيه: ج3، ص192، ح3721؛ تهذيب الأحكام: ج6،
ص323، ج6 و بحارالأنوار: ج22، ص131، ح111.
[5]. هر عملى از او زيباست.
[6]. مورث: باعث؛ سبب.
[7]. آنچه درخت خرما بريديد يا آنها را دست نخورده بر ريشههايشان بر جاى نهاديد، به فرمان خدا بود. سوره حشر: آيؤ 5.
[8]. توحّش: ترس؛ هراس؛ وحشت.
[9]. بر خدا توكّل كن، زيرا خداوند توكّل كنندگان را دوست مىدارد. سوره آل عمران: آيه 159.
آیه 3 «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ..»
- بازدید: 517