آیه ١٠٤ « قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِى شَكٍّ مِنْ دِينِى ... »

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

104   «قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِى شَكٍّ مِنْ دِينِى فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّه‏ِ وَلكِنْ أَعْبُدُ اللّه‏َ الَّذِى يَتَوَفّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤمِنِينَ»
ترجمه :
104. بفرما اى رسول محترم! خطاب به جميع ناس از افراد بشر: اگر شما هستيد در شك از دين من، پس من عبادت نمى‏كنم كسانى را كه شما مى‏پرستيد از غير خدا و لكن عبادت مى‏كنم خداوند را، آن خدايى كه جان شما را مى‏گيرد به شدّت، و مأمور شده‏ام اينكه بوده باشم از مؤنين به خداوند.
تفسير :
«قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ» و لو به لسان عموم است لكن مراد مشركين هستند به قرينه «تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّه‏ِ».
[در معناى شك و دفع دو اشكال]
«إِنْ كُنْتُمْ فِى شَكٍّ مِنْ دِينِى».
اشكال:
شك تساوى طرفين است در مقابل ظن و وهم و يقين و قطع به خلاف و مشركين قطع به خلاف داشتند.
جواب:
اولاً، شك دو معنى دارد: يكى، به معناى اخص كه تساوى احتمالين باشد و ديگر، به معنى اعم كه خلاف يقين باشد كه شامل ظن و وهم مى‏شود و مشركين قطع به خلاف نداشتند بلكه ظن به خلاف داشتند به دليل قوله تعالى: «وَما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ»[1].
و ثانياً، آيه دلالت ندارد بر اينكه اين‏ها شاك بودند، چون قضيه شرطيه است؛ يعنى اگر شك داريد، نه فعلاً شاك هستيد.
و ثالثاً، اين‏ها بعد از آنى كه حضرت را كذّاب و مفترى مى‏گفتند، شك داشتند كه عقيده قلبى پيغمبر چيست.
«فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّه‏ِ».
اشكال:
مشركين عبادت اصنام مى‏كردند و مناسب اين بود كه بفرمايد: «فلا اعبد ما تعبدون »، زيرا «الَّذِينَ» براى ذوى العقول است.
جواب:
اولاً، اين‏ها بسيارى عبادت ملائكه يا عبادت جنّ كردند و اصنام را به صورت ملائكه به خيال واهى خود تصور مى‏كردند، بلكه مى‏گفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللّه‏ِ زُلْفى»[2].
و ثانياً، تعبير به «الَّذِينَ» به اعتبار جمع بين ذوى العقول و غير ذوى العقول مانعى ندارد چنانچه ضمير «هم» در «ما نَعْبُدُهُمْ»[3] از همين باب است و اگر مجرد اصنام بود مناسب بود بگويند «ما نعبدها»[4].
«وَلكِنْ أَعْبُدُ اللّه‏َ» «اللّه‏» اسم و علم است براى ذات مقدس مستجمع جميع صفات كمال و منزه از جميع نواقص امكان «الَّذِى يَتَوَفّاكُمْ»«توفى» اخذ به قوت است كه يكى از [مصاديق و] افرادش اِماته است و شايد اشاره به اين است كه به شدت و قوت شما را قبض مى‏كند و به عذاب سخت دچار مى‏فرمايد.
«وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤمِنِينَ» بلكه اول المؤنين، چنانچه مى‏فرمايد: «قُلْ إِنَّ صَلاتِى وَنُسُكِى وَمَحْياىَ وَمَماتِى للّه‏ِِ رَبِّ الْعالَمِينَ * لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ»[5].
--------------------------------------------------------------
[1] .  و نيست از براى آن‏ها به اين دعوى علمى، نيست آن‏ها مگر آنكه گمان مى‏كنند. سوره جاثية: آيه 24 .
[2] .  ما پرستش نمى‏كنيم اين‏ها را مگر براى اينكه ما را نزديك كنند به سوى خدا قرب و منزلتى. سوره زمر: آيه 3 .
[3] .  در نسخه چاپ تهران «لا نعبدهم» بود.
[4] .  در نسخه چاپ تهران «لا نعبدها» بود.
[5] .  بگو به اين كفار و مشركين كه محققاً نماز من و زندگانى من و مردن من تماماً از براى خدا و از جانب خداست كه او پروردگار عالميان است. نيست شريكى از براى او و به همين من مأمور شدم و من اول كسى هستم كه اسلام آوردم. سوره انعام: آيات 162 ـ 163 .