آیه ٣ « حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ... »

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

 3   «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّه‏ِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ‏وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّيَةُ وَ النَّطِيحَةُ وَ ما أَكَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَكَّيْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلامَ دِيناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لاِءِثْمٍ فَإِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
ترجمه :
3. حرام شده است بر شما مؤمنين حيواناتى كه بدون تذكيه مرده ‏اند و خون و گوشت خوك و آنچه قربانى مى ‏كنند و نام خدا را نمى ‏برند و حيواناتى كه خفه شده‏ اند و حيواناتى كه به توسط سنگ و چوب كه به آن‏ها مى‏ زنند تا بميرند و حيواناتى كه از جاى مرتفع مى‏ اندازند يا در چاه مى ‏افتند و مى‏ ميرند و حيواناتى كه به يكديگر شاخ مى‏ زنند تا يكى از آن‏ها بميرد و حيواناتى كه درندگان آن‏ها را پاره مى ‏كنند و مى ‏خورند، مگر آن‏ها را تذكيه كنيد تا نيمه جانى دارند و حيواناتى كه براى بت‏ها و خدايان مشركين قربانى مى ‏كنند و حيواناتى كه به طريق قمار تقسيم مى‏ كنند، اين فسق و معصيت و خروج از طاعت است. امروز مأيوس شدند كسانى كه كافر شدند از دين شما، از آن‏ها بيم نداشته باشيد و از من كه خداى شما هستم بترسيد، امروز كامل كردم براى شما دين شما را و تمام كردم بر شما نعمت خود را و راضى شدم براى شما دين اسلام را، پس كسى كه مضطر شد در قحطى و نمى‏ خواهد مرتكب حرام شود مانعى ندارد به قدر رفع اضطرار از ميته بخورد، پس محققاً خدا آمرزنده و مهربان است. كلام در اين آيه در چند مقام واقع مى ‏شود :
مقام اول: [در برهم زدن ترتيب آيه از سوى دشمنان امام على عليه‏ السلام و سه شاهد بر آن]
آنكه معاندين ترتيب نزول اين آيه را از روى عناد با اميرالمؤمنين عليه ‏السلام و غصب خلافت بر هم زدند، جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا و الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» مربوط به اين آيه نيست و بعد از آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»[1] در غدير خم هيجدهم ذى الحجه نازل شده و [در] اين آيه بعد از جمله «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» جمله «فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ» بوده، و شاهد بر اين مدّعا امورى است:
امر اول:
آيات شريفه قرآن كه مشابه اين است ، در سوره بقره : «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّه‏ِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2].
و در سوره انعام : «قُلْ لا أَجِدُ فِى ما أُوحِىَ إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّه‏ِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[3].
و در سوره نحل : «إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّه‏ِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[4] .
و از واضحات و بديهيات است كه اين حكم موجب يأس كفار و اكمال دين و اتمام نعمت نيست ، بلكه بايد امر مهمى كه روح ايمان باشد ، مثل ولايت اميرالمؤمنين و نصب او بر خلافت و آخرين فريضه الهى باشد، و اللّه‏ الهادى.
امر دوم:
اخبارى كه از خود عامه در اين باب وارد شده كه فعلاً آنچه در نظر است شش حديث است:
1 . صدر الأئمّه موفق بن احمد خوارزمى[5]. [6]
2 . ابراهيم بن محمد حموينى[7] از شيخ تاج الدين[8]. [9]
3 . ابو نعيم[10] از على بن عامر.[11]
4 . حموينى از ابو منصور بن شهردار[12]. [13]
5 . ابو نعيم رفعه تا قيس بن ربيع[14].
6 . صاحب المناقب از محمد بن اسحاق[15]. [16]
و مضمون اين اخبار اينكه پيغمبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله در غدير خم على عليه ‏السلام را به قدرى بلند كرد كه زير بغل پيغمبر نمايان شد و فرمود: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه»[17].
تا آخر دعاى آن حضرت و اشعار حسان بن ثابت را كه در محضر رسول اللّه‏ سروده نقل كردند و متفرق نشدند تا اينكه نازل شد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»الآيه ، و پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏ آله فرمود:
«اللّه‏ أكبر على إكمال الدين و تمام النعمة ، و رضا الربّ برسالتي و الولاية لعليّ...» الخبر[18].
امر سوم:
اخبارى كه در كتب شيعه نقل شده كه فعلا 15 حديث در نظر است :
1 . على بن ابراهيم در تفسيرش.[19]
2 . ابن بابويه از محمد بن ابراهيم بن اسحاق.[20]
3 . طبرسى از مهدى بن نزار الحسنى[21]. [22]
4 . طبرسى از دو امام بزرگوار حضرت باقرعليه‏ السلام و حضرت صادق عليه‏ السلام.[23]
5 . شيخ طوسى در امالى از شيخ مفيد از احمد بن محمد بن حسن بن وليد[24]. [25]
6 . طوسى از ابى المفضل[26]. [27]
7 . طوسى از غضائرى[28]. [29]
8 . عياشى به سند خود از زرارة[30].
9 . عياشى از خزاعى[31]. [32]
10 . عياشى از ابن اذينة[33]. [34]
11 . عياشى از هشام بن سالم.[35]
12 . سليم بن قيس از اميرالمؤمنين عليه ‏السلام.[36]
13 . احتجاج طبرسى از مهدى بن ابى حرب الحسينى[37]. [38]
14 . ابن بابويه از سعد بن عبد اللّه‏.[39]
15 . ابن بابويه از محمد بن الحسن بن سعيد هاشمى[40]. [41]
و اين اخبار بسيار مفصل است بايد رجوع كنيد به غاية المرام[42]، و اخبار در اين باب بسيار است و در كتب مفصله مسطور است.

مقام دوم:[ اشكال و جواب آن]
اشكال كردند ، مگر دين اسلام قبل از اين روز ناقص و غير مرضى الهى بوده كه امروز كامل و مرضى شده ؟
جواب:
مكرّر گفته ‏ايم كه دين اسلام عبارت از مجموعه عقايد حقه و اخلاق فاضله و احكام شرعيه است و تا آخرين حكم الهى نيايد تمام و كامل نيست و بالاخص مسئله ولايت كه به منزله روح است در كالبد پيكر اسلام، كه اگر كسى معتقد به جميع عقايد حقه باشد و متخلق [= آراسته] به جميع اخلاق فاضله و متعبّد به جميع عبادات و داراى ولايت نباشد، دينش و اسلامش مرده بى روح است، بعين مَثَلَش مَثَلِ نماز است كه جامع جميع آداب و وظايف باشد، ولى قصد قربت و خلوص در او نباشد ، اين نماز همان نمازى است كه در اخبار دارد « سوداء مظلمة » و امر مى ‏شود كه بزنيد به صورت صاحبش و نماز در حق او نفرين مى ‏كند مى ‏گويد : « ضيّعتني ضيّعكَ اللّه‏ »[43] و علت او را خدا بيان مى ‏فرمايد : « لأنه يريد به غيري »[44] .
و نيز اشكال كردند كه وجه يأس كفار در اين روز چه بوده ؟
جواب:
كفار به گمان خود مى‏ پنداشتند كه تمام اين عظمت و پيشرفت اسلام داير مدار وجود شخص رسالت است و انتظار داشتند كه پس از رحلتش، چون اولادى و جاى ‏گيرى، ندارد يك مرتبه حمله كنند به اسلام و مسلمين متفرق مى ‏شوند و بر مى‏ گردند به همان كفر اولى و بعد از اينكه فهميدند جانشين معين فرمود و سرپرست براى مسلمين مقرر شد لذا مأيوس شدند، و علت اينكه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام در مقام معارضه و مدافعه و مجاهده و مقاتله بر نيامد و خانه نشين شد، همين بود كه اختلاف بين مسلمين ايجاد نشود و كفار حمله به اسلام و مسلمين نكنند و اساس دين برهم نخورد. و بعدِ اين بيانِ روشن، احتياج به تمحّلات[45] و توجيهات بعض مفسرين نداريم.
مقام سوم: در شرح الفاظ آيه شريفه :
سؤل: غير از دم و لحم خنزير ساير حيوانات مذكوره در آيه، مثل « ما اهل لغير اللّه‏» و « منخنقة » و « موقوذة » و « متردية » و « نطيحة » و « ما اكل السبع » تماماً ميته است كه اولاً مذكور شده، وجه بيان اين‏ها چيست ؟
جواب:
« ميته » در لغت و عرف و نزد ملل عالم همان حيوانى است كه به مرگ طبيعى از دنيا برود و اين افراد را جزو ميته نمى ‏شمارند ، بلكه هر طايفه ‏اى به يك طريق حيوان مى ‏كشند و مذكّى مى ‏دانند، يك دسته در دوره جاهليت به سنگ و چوب مى ‏كشتند و مى‏ خوردند كه آن را قتلِ صبر مى ‏گويند و به همين مطلب اشاره دارد فرمايش حضرت زين العابدين عليه ‏السلام كه فرمود:
«أنا ابن من قُتل صبراً و كفى بذلك فخراً»[46]. اين است مراد « موقوذة ». و مشركين در كشتن حيوانات اسامى بت‏ها را مى ‏بردند و اين معنى «ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّه‏ِ» است.
و بعضى ريسمان يا چوب به گردن حيوان فشار مى ‏دادند تا خفه شود كه «منخنقة» باشد.
و بعضى از كوه يا مكان مرتفعى او را مى ‏انداختند تا بميرد كه « متردية » باشد.
و بعضى دو گوسفند مى‏ آوردند كه به يكديگر شاخ بزنند و آن گوسفندى كه مغلوب و مقتول مى ‏گشت مى‏ خوردند كه « نطيحة » باشد.
و بعضى بقيه « مأكولات سباع » را مى‏ خوردند. و امروز هم عقيده بسيارى از ملل خارجه است كه حيوانات را بايد طورى كشت كه خون از او خارج نشود و تمام قوت او در خون اوست.
و اينكه در لسان متشرعه تمام را ميته مى ‏نامند ؛ يعنى حكم ميته را دارد ازجهت حرمت اكل و نجاست و عدم جواز نماز در آن و عدم جواز بيع و امثال اين‏ها، چنانچه مذبوحِ غيرِ مسلم را هم احكام ميته بر او بار مى ‏كنند ، مثل يهود و نصارا و مجوس و ساير كفار، و از اينجا معلوم مى‏ شود كه استثناى «إلاّ ما ذَكّيتم» استثناى منقطع است.
و اما جمله «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» عطف بر «الميتة» است ؛ يعنى « حُرِّمَتْ عَلَيْكُم ما ذُبِح على النُصُب »، و « نُصُب » بت ‏هاى مشركين بود كه از سنگ تراشيده بودند و بر آن‏ها قربانى مى ‏كردند و خون او را به بت مى‏ ماليدند و از اينجاست خدا مى‏ فرمايد : «لَنْ يَنالَ اللّه‏َ لُحُومُها وَ لا دِماؤها»[47].
و اما جمله «وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ» ، در روايت حضرت عبدالعظيم عليه ‏السلام از حضرت جواد عليه ‏السلام دارد كه ده نفر مى‏ شدند و يك شتر مى‏ خريدند و ده رقعه مى‏ نوشتند هر كدام به يك نامى: فذ، توام، نافس، حلس، مسبل، معلّى، رقيب، سفيح، منيح و غد. هفت اول سهم مى ‏بردند : يك سهم دو سهم تا هفت سهم، و سه آخر سهم نداشتند و ثمن شتر در عهده اين‏ها بود[48] و اين يك قمار است و مشابه آن هم فعلاً در اهل قمار هست. بنابراين « استقسام » قسمت كردن و «ازلام» قرعه‏ ها كه بر حسب قرعه سهم بردن است ، لكن اين مورد از جهت قمار حرام است، ولى شتر اگر به ميزان شرع تذكيه شود حكم ميته ندارد.
[ در بيان « اضطرار »]
و اما جمله «فَمَنِ اضْطُرَّ فِى مَخْمَصَةٍ» « اضطرار » عنوان ثانوى است حكومت بر احكام اوليه دارد و يكى از نه چيز است كه در حديث رفع مذكور است:
«رُفِعَ عن اُمّتي تسعة.... » إلى قوله صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله : « و ما اضطُرُّوا إليه»[49].
و البته حلّيت اشياى مذكوره به واسطه اضطرار به مقدار رفع اضطرار است ، آن هم مشروط بر اين است كه اضطرار به سوء اختيار خود نباشد و اين است مراد «غَيْرَ مُتَجانِفٍ لاِءِثْمٍ» «تجانف» به معنى تمايل است ؛ يعنى به ميل خود و اسباب اختياريه و تمايل به ارتكاب حرام خود را مضطر كند كه گفتند : « الامتناع بالاختيار لا ينافي الاختيار »[50] ، عقاباً لا خطاباً؛ يعنى در حال اضطرار خطاب « لا تفعل » به او متوجه نيست، مثل كسى كه خود را از مكان مرتفعى اسقاط كند خطاب، « لا تسقط » به او نمى ‏شود متوجه شود؛ ولى عقوبت اهلاك نفس را دارد. و اللّه‏ العالم. «فَإِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ».
---------------------------------------------------
[1] .  اى پيغمبر محترم ! برسان آنچه بر تو نازل شده . سوره مائده : آيه 67 .
[2] .  همانا بر شما خداوند حرام نمود مردار و خون و گوشت خوك و آنچه صدا بلند شود به جهت او براى غير خدا، پس كسى كه مضطر شود در حالى كه سركش و متجاوز نباشد ، پس گناهى بر او نيست ، محققاً خداوند آمرزنده و مهربان است . سوره بقره: آيه 173.
[3] .  بفرما [اى رسول محترم  صلى‏ الله‏ عليه‏ و ‏آله به اين مشركين كه بعض اقسام را حرام مى‏ دانند كه] من نمى ‏يابم در آنچه از جانب حق به من وحى شده برخورنده كه بخواهد خوراك كند محرمى را مگر ميته باشد يا خون ريخته شده يا گوشت خنزير، پس محققاً او رِجْس و نجس است يا حيوانى كه ذكر اسم غير خدا بر او شده كه فسق است، پس اگر مضطر شد [به خوردن اين محرّمات] در صورتى كه از روى معصيت نباشد و تعدى هم نكرده باشد ، پس محققاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است . سوره انعام: آيه 145.
[4] .  جز اين نيست كه خداوند حرام فرموده بر تمام شما ميته و خون و گوشت خوك و آنچه براى بت ‏ها و به نام آن‏ها مى ‏كشيد ، پس كسى كه از روى اضطرار و حفظ نفس اكل نمود به شرط آنكه تجاوز و تعدّى نكرده باشد، پس محققاً خداوند آمرزنده و رحم كننده است. سوره نحل: آيه 115.
[5] .  موفق بن احمد بن خوارزمى  ولادت در حدود 484 ـ 568 ه . ق  ابو المؤيد ، حنفى و اصالةً مكى است ( اخطب خوارزم = سخنورترين سخنور خوارزم ) . علم را از جاراللّه‏ محمود زمخشرى فرا گرفت و از محمد بن منصور ديوانى و محمد بن حسين استرابادى سماع حديث كرد و ناصر بن احمد بن بكر نحوى و عبداللّه‏ بن جعفر بن محمد حسنى و جمال الدين بن معين و مسلم بن على بن اخت و ديگران از او روايت كرده ‏اند .
كتاب « مناقب اميرالمؤمنين » و « مقتل الحسين عليه ‏السلام » و « مناقب امام ابو حنيفة » از اوست . زركلى ، الاعلام : ج7 ، ص332 . نك : بغية الوعاة : ج2 ، ص308 ، شماره 2046 ؛ الغدير : ج1 ، ص115 ، شماره 229 و معجم المؤلفين : ج13 ، ص52 .
[6] .  مناقب خوارزمى : ص135 ، ح152 .
[7] .  ابراهيم بن محمد بن مؤيد بن حمويه جوينى  وفات 722 ه . ق .  . امام زاهد محدث، شيخ خراسان، وشافعى و صوفى است. از ابن موفق لاذقانى ، دوست و يار رضى الدين المؤيد الطوسى و گروهى از دانشمندان عراق و شام و حجاز حديث شنيد. كتاب « فرائد السمطين » از اوست . سير اعلام النبلاء : ج17 ، ص463 ، شماره 6668 . براى شرح زندگانى ‏اش نك : الوافى بالوفيات : ج6 ، ص141 ؛ اعيان العصر : ص34 ؛ الدرر الكامنة : ج1 ، ص67 ؛ تذكرة الحفاظ : ص1505 و الكنى والالقاب : ج2 ، ص193 .
[8] .  تاج الدين  ابن ساعى  ، او على بن انجب بن عثمان بن عبداللّه‏ مكنّا به ابوطالب ( 593 ـ 674 ه . ق .) ، از تاريخ نويسان بزرگ است. او كتابدار كتابخانه مستنصريه بود. كتاب « الجامع المختصر »، « اخبار الخلفاء » و « تاريخ الشعراء » و . . . .از اوست . زركلى ، الأعلام : ج4 ، ص265 .
[9] .  فرائد السمطين : ج1 ، ص72 ، ح39 .
[10] .  ابو نعيم ، او احمد بن عبداللّه‏ بن احمد اصفهانى  330 ـ 430 ه . ق  امام حافظ ثقه علامه است . از عبداللّه‏ بن جعفر ، ابى احمد عسال ، احمد بن بندار ، محمد بن معمر بن ناصح ، عيسى بن محمد طومارى و جماعتى حديث شنيد. ابو صالح مؤذن ، محمد بن ابراهيم مستملى، سليمان بن ابراهيم حافظ و هبة اللّه‏ بن محمد شيرازى از او حديث شنيدند . كتاب « حلية الأولياء » و « اخبار اصفهان » از اوست . سير اعلام النبلاء : ج13 ، ص293 ، شماره 3919 . براى شرح حالش نك : ميزان الاعتدال : ج1 ، ص111 ؛ تذكرة الحفاظ : ج3 ، ص1092 ؛ العبر : ج3 ، ص170 و دول الاسلام : ج1 ، ص255 .
[11] .  اخبار اصفهان : ج1 ، ص107 .
[12] .  ابو منصور ، او شهردار بن شيرويه بن شهردار بن شيرويه بن فنا خسرو ديلمى  وفات 558 ه . ق ، امام عالم محدث است كه از پدرش ، عبدوس بن عبداللّه‏، مكى بن علان سلار و حمد بن نصر اعمشى حديث شنيد. ابو سهل عبدالسلام بن فتحه سرفولى و ابو سعد سمعانى روايت كردند. كتاب « فردوس الأخبار » از اوست . سير اعلام النبلاء : ج15 ، ص141 ، شماره 5030 . براى شرح حالش نك : شذرات الذهب : ج4 ، ص182 ؛ كشف الظنون : ج4 ، ص168 ؛ هدية العارفين : ج1 ، ص419 وسمعانى ، التحبير : ج1 ، ص327 .
[13] .  فرائد السمطين : ج1 ، ص74 ، ح40 .
[14] .  حلية الأولياء : ج5 ، ص26 .
[15] .  محمد بن ابراهيم بن اسحاق طالقانى مكنّا به ابو العباس مؤدب يا مكتب، صدوق اين چنين او را وصف كرده و او از مشايخ صدوق است و در مشيخه خويش در طريقش به ابو سعيد خدرى او را پسنديده و پذيرفته است. بسيار از او در كتبش روايت مى‏ كند. ر . ك : معجم رجال الحديث : ج15 ، ص230 ، شماره 9961 .
[16] .  مناقب المغازلى : ص27 ، ح39 .
[17] .  امالى صدوق : ص184 ، ح190 ؛ مناقب ابن مردويه : ص231 ، ح329 و 331 و بحار الأنوار : ج31 ، ص446 ، ح3و4
[18] .  خدا را شكر بر كامل شدن دين و تمام شدن نعمت و خشنودى پروردگار به رسالت من و ولايت على عليه ‏السلام . المناقب آل أبى طالب : ج3 ، ص31 .
[19] .  تفسير قمى : ج1 ، ص170 .
[20] .  عيون أخبار الرضا عليه ‏السلام : ج1 ، ص195 ، ح1 .
[21] .  مهدى بن نزار حسنى قائنى ابو محمد امين الاسلام طبرسى از او روايت كرده و از حاكم حسكانى روايت مى ‏كند. ر . ك : بحار الأنوار : ج29 ، ص107 و ج35 ، ص195 .
[22] .  مجمع البيان : ج3 ، ص246 .
[23] .  همان .
[24] .  احمد محمد بن محمد بن حسن بن وليد از مشايخ شيخ مفيد است. او از پدرش روايت كرده و محمد بن محمد بن نعمان  شيخ مفيد، حسن بن عبيداللّه‏ و احمد بن عبدون از او روايت كرده‏ اند. ر . ك : معجم رجال الحديث : ج3 ، ص43 شماره 847 .
[25] .  امالى طوسى : ص518 ، ح1134 و ص654 ح1355 .
[26] .  ابو المفضل . او محمد بن عبداللّه‏ بن محمد بن عبيداللّه‏ شيبانى است . در تمام عمر براى به دست آوردن حديث مسافرت كرد اصالةً كوفى است. در ابتداى كارش ثبت و نگه‏دارنده خوب احاديث بود، اما بعد دچار درهم آميختى احاديث صحيح و سقيم شد. او كتب فراوانى دارد از جمله آن‏هاست : « شرف التربة » ، « مزار اميرالمؤمنين عليه ‏السلام » « مزار الحسين عليه ‏السلام » و غير آن‏ها . رجال نجاشى : ص396 ، شماره 1059 . براى شرح حالش نك : رجال طوسى : ص447 ، شماره 6360 و معجم رجال الحديث : ج17 ، ص260 ، شماره 11142
[27] .  امالى طوسى : ص518 ، ح1134 و ص654 ح1355 .
[28] .  غضائرى ، او حسين بن عبيداللّه‏ بن ابراهيم  وفات 411 ه . ق، مكنا به ابو عبداللّه‏ است. او از محدثان زياد حديث شنيده است. تصانيفى دارد. از ابوالمفضل شيبانى، ابراهيم بن محمد، احمد بن ابى رافع صيمرى ، احمد بن محمد بن حسن بن وليد وعده ‏اى روايت مى ‏كند. رجال نجاشى : ص69 ، شماره 166 . براى شرح حالش نك : رجال طوسى : ص425 ، شماره 6117 و معجم رجال الحديث : ج7 ، ص22 ، شماره 3490 .
[29] .  امالى طوسى : ص518 ، ح1134 و ص654 ح1355 .
[30] .  تفسير عياشى : ج1 ، ص321 ، ح20 وص322 ، ح21و22 .
[31] .  جعفر بن محمد خزاعى . از بعض اصحابش از جابر، و محمد بن حسن بن شمون از او روايت مى ‏كند . معجم رجال الحديث : ج5 ، ص96 ، شماره 2305 .
[32] .  تفسير عياشى : ج1 ، ص321 ، ح20 وص322 ، ح21و22 .
[33] .  عمر بن محمد بن عبدالرحمن بن اذينه عبدى بصرى زنده تا پيش از 169 ه . ق  از ابوجارود ، ابان بن ابى عياش، اسماعيل بن فضل هاشمى، بريد معاويه عجلى و عده ‏اى روايت مى ‏كند. محمد بن ابى عمير، ابراهيم بن عمر يمانى، عثمان بن عيسى، دُرست بن ابى منصور ، يونس بن عبدالرحمان ، حماد بن عيسى از او روايت مى‏ كنند . از امام صادق عليه ‏السلام علم و حديث فرا گرفت. او را از اصحاب امام كاظم عليه ‏السلام برشمرده ‏اند. او كتاب « الفرائض » دارد . رجال برقى : ص115 ، شماره 1242. براى شرح حالش نك : رجال نجاشى : ص283 ، شماره 752 ؛ رجال طوسى : ص254 ، شماره 3573 ؛ فهرست طوسى : ص184 ، شماره 503 و خلاصة الاقوال : ص211 ، شماره 687 .
[34] .  تفسير عياشى : ج1 ، ص321 ، ح20 وص322 ، ح21و22 .
[35] .  همان : ص322 ، ح23 .
[36] .  كتاب سليم بن قيس : ج2 ، ص759 .
[37] .  سيد ابو جعفر مهدى بن ابى حرب حسينى مرعشى دانشورى عابد كه طبرسى، نويسنده احتجاج از او روايت مى ‏كند به روايت او از پدرش از صدوق، محمد بن على بن بابويه و او از جعفر بن محمد بن احمد بن عباس بن محمد عبسى دوريستى روايت مى‏ كند . ر . ك : اعيان الشيعة : ج10 ، ص143 .
[38] .  الاحتجاج : ج1 ، ص6 .
[39] .  امالى صدوق : ص435 ، ح576 .
[40] .  محمد بن حسن بن سعيد هاشمى كوفى از مشايخ صدوق كه او را در كوفه حديث گفته است. معجم رجال الحديث : ج16 ، ص234 شماره 10507 .
[41] .  خصال : ص499 ، ح2 .
[42] .  غاية المرام : ج1 ، ص315 ، ح19.
[43] .  سوداء مظلمة : بسيار سياه و تاريك. ضيعتنى ضيعك اللّه‏ : مرا تباه كردى ، خدا تو را تباه كند! ر.ك : كافى : ج3 ، ص268 ؛ امالى صدوق : ص328 ، ح11 و بحار الأنوار : ج80 ، ص10 ، ح7.
[44] .  زيرا او به وسيله نماز چيز ديگرى غير از من را مى ‏خواست .
[45] .  چاره انديشى همراه با تكلف ؛ توجيه .
[46] .  من فرزند كسى هستم كه باسنگ و چوب كشته شد و اين افتخار براى من كافى است. اللهوف : ص99 ؛ الاحتجاج : ج2 ، ص117 و بحار الأنوار : ج45 ، ص113 .
[47] .  هرگز خدا نايل نمى ‏شود و نمى ‏رسد به او گوشت ‏هاى بدنه و اضحيّه و نه خون‏ هاى آن‏ها . سوره حج: آيه 37.
[48] .  من لا يحضره الفقيه : ج3 ، ص222 ، ضمن ح4213 ؛ تهذيب الأحكام : ج9 ، ص83 ، ح354 و بحار الأنوار : ج62 ، ص147 ، ح19 .
[49] .  نُه چيز از امت من برداشته شده است . . . آنچه را كه به آن ناچار باشند . الخصال : ص455 ، ح9 و بحار الأنوار : ج22 ، ص443 ، ح3 .
[50] .  محروم ساختن خود با اختيار، نفى كننده اختيار نيست. يك قاعده اصولى است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page