239 « فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ »
ترجمه :
239 . پس اگر ترسيديد ، پس نماز گزاريد در حالى كه پيادگان يا سوارگان باشيد ، پس هنگامى كه ايمن شديد خدا را ياد كنيد ، چنانچه شما را آموخت آنچه نمى دانستيد .
[ در احكام صلات خوف و غريق و حريق و مهدوم عليه ]
اين آيه راجع به صلات خوف و مطارده [= به يكديگر حمله بردن] است ، و در اخبار به صلات مواقفه و مسايفه و مرامحه[1] تعبير نموده اند و مراد نماز در ميدان جنگ با دشمنان است كه دو لشكر به هم ريخته و با سيوف و رماح [= شمشيرها ونيزه ها] و نحو اينها مقاتله مىنمايند و يكديگر را طرد مى كنند ، و در بعض اخبار خوف از لصوص و قطّاع الطريق و سباع[2] را هم به آن ملحق نموده اند. و در كلمات بعضى اعلام ، صلات غريق و حريق و مهدومٌ عليه نيز به آن الحاق شده ؛ ولى در اخبارْ ذكرى از آنها نشده و شمولِ اطلاقِ خوف نيز بر آن مشكل است و توضيح اين مسئله به نحو اختصار اين است كه چون در اخبار وارد شده كه : « الصلاة لا تَسقط بحالٍ[3] ؛ يعنى نماز در هيچ حالى ساقط نمى شود » . و در ميدان جنگ ، مجاهدين متمكن از صلات تامه نيستند و در مقام ضرورت به قدر تمكن بايد انجام وظيفه نمود كه فرموده اند : « الضرورات تتقدَّر بقدرها »[4] ، لذا در ميدان جنگ و در حال قتال هر مقدارى از نماز كه انسان متمكن است بايد انجام دهد و ركوع و سجود آن را به ايما و اشاره به جاى آورد ، ولو در حال انحراف از قبله و در حال حركت و عدم استقرار و متوجه به دشمن باشد .
و نماز خوف مانند نماز مسافرْ قصر است و اگر از اين مقدار هم متمكن نباشد ؛ يعنى اعمال نماز را به ايما و اشاره هم نتواند انجام دهد به واسطه اينكه ممكن است ذهنش از دشمن منصرف گردد ، فقط ذكر بر او واجب است ، و قدرِ مسلّم از ذكر كه به اجماع علماى شيعه كافى است ، اين است كه نيت كند و تكبيرة الاحرام بگويد و اگر ممكن است رو به قبله ، وگرنه به هر طرفى كه متوجه است عوض هر ركعت يك مرتبه تسبيحات اربعه « سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه اكبر » بگويد ؛ مثلاً اگر نماز مغرب است سه مرتبه و اگر ساير نمازها است دو مرتبه بگويد . ولى لزوم اين هم معلوم نيست ؛ زيرا در بعض اخبار به گفتن تكبير اقتصار شده و در بعضى تكبير و تحميد و تهليل و تسبيح و دعا ذكر شده و مسلماً دعا واجب نيست ، بلكه مستحب است. على اىّ حال آنچه ذكر شد مطابق فتواى علماى اعلام و موافق با احتياط است . لكن اين حديث در غريق و حريق و امثال آن جارى نمى باشد و تنقيح مناط[5] هم تمام نبوده و قياس نيز باطل است و اين موارد از مورد اخبار خارجند و حكم آنها حكم مريض است كه هر مقدار از نماز كه ميسور است بايد انجام دهد ، چه از حيث شرايط و چه از حيث اجزاء « لأنّ الميسور لا يسقط بالمعسور »[6] ، « و ما لا يُدرَك كُلُّه لا يُترَك كُلُّه »[7] .
تفسير :
و امّا تفسير آيه :
« فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْباناً » ، تفريع بر آيه قبل است كه امر به محافظت صلات فرموده و در اينجا مى فرمايد : اگر خوف براى شما پيدا شد ، چه در محاربه يا از سباع و لصوص ، پس نماز بگزاريد در حال پياده يا سواره . و « رجال » جمع راجل ؛ يعنى پياده . و « ركبان » جمع راكب ؛ يعنى سواره ؛ يعنى در همان حالِ محاربه يا فرار از دزد و درنده به هر وضعى هستيد نماز بگزاريد . و « رجالاً و ركباناً » حال است براى فعل محذوف ؛ يعنى « فصلّوا رجالاً أو ركباناً » .
« فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللّهَ » ؛ پس هر گاه ايمن شديد به اينكه جنگ راكد[8] شود ، يا از سباع و لصوص نجات يابيد ، ياد خدا كنيد ؛ يعنى نماز [ را ] با تمام اجزا و شرايط به جاى آوريد و اطلاق « ذكر » بر نماز در بسيارى از آيات شده ، مانند « اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً »[9] . در مجمع البحرين در بيان اين آيه در ذيل لغت « ذكر » مى گويد : « يشتمل الصلاة ، و قراءة القرآن ، و تدريس الصلاة ، و مناظرة العلماء »[10] و ظاهراً اين مذكورات از باب مثال است و هر چه انسان را متوجه خدا كند و به ياد خدا اندازد اطلاق ذكر بر او صحيح است .
« كَما عَلَّمَكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ » ؛ آن چنان نماز را به جاى آوريد كه خداوند به شما تعليم داد و مطابق دستور او و با رعايت شرايط و آداب آن ، نه از پيش خود و اختراع خود ؛ زيرا نماز عبادتى است توقيفى و بايد طبق دستور شرع عمل شود .
------------------------------------------------------------
[1] . مواقفه : ايستادن در ميدان جنگ براى مبارزه . مسايفه : از سيف به معنى شمشير است و منور از آن جنگ و مبارزه با شمشير مى باشد . مرامحه : از رمح به معنى نيزه مى باشد و معنى آن مبارزه با نيزه است . هرسه واژه فوق به معنى جنگ و مبارزه است .
[2] . لصوص : دزدها . قطّاع الطريق : راهزنان . سباع : حيوانات درنده .
[3] . جواهر الكلام : ج7 ، ص418 .
[4] . يعنى ضروريات به اندازه خودشان معين مىشوند . كشف الرموز : ج1 ، ص30 .
[5] . تعميم حكم مسئله اى به مسئله اى ديگر كه حكمى درباره آن وجود ندارد ، ولى علّت آن همان علّت مسئله داراى حكم معلوم است ؛ مانند محل تعميم حرمتِ شراب به آب جو به شرطى كه علّت حرمت شراب ، سكرآور بودنِ آن دانسته شود . فرهنگ بزرگ سخن ، واژه « تنقيح » .
[6] . آنچه آسان و مقدور است ، به خاطر چيز سخت و مشكل ساقط نمى شود . الحدائق الناضره :
ج3 ، ص456 .
[7] . آنچه تمام آن به دست نمى آيد ، تمام آن ترك نمى شود . ارشاد الاذهان : ج1 ، ص60 .
[8] . آرام ؛ بدون حركت .
[9] . [ اى كسانى كه ايمان آورده ايد!] ذكر خدا را كنيد ، ذكر بسيارى . سوره احزاب : آيه 41 .
[10] . شامل نماز و قرائت قرآن و آموزش دادن نماز و مناظره علما مى باشد . مجمع البحرين : ج3 ، ص311 ، واژه « ذكر » .
آیه ٢٣٩ : « فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُكْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا ... »
- بازدید: 3027