آیه ٢٣٣ : « وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ ... »

(زمان خواندن: 9 - 18 دقیقه)

233  « وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَلا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَتَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّه‏َ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه‏َ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ »
ترجمه :
233 . و مادرانْ اولاد خودشان را دو سال تمام شير دهند ، براى آن كه بخواهد تمام شير دهد ، و روزى و جامه مادران به اندازه معروف بر كسانى است كه فرزند براى آن‏ها زاييده شده ، هيچ نَفْسى جز به اندازه گنجايش و طاقت او تكليف نمى‏ شود ، مادر به فرزندش زيان نرساند ، و آن كه فرزند براى او زاييده شده [يعنى پدر] نيز به فرزندش زيان وارد نكند ، و بر گردنِ وارثِ پدر نيز همين وظيفه است، پس اگر از روى تراضى و مشورتْ پدر و مادر اراده فصال نمودند باكى بر آن‏ها نيست و اگر بخواهيد براى فرزندانتان دايه بگيريد كه آن‏ها را شير دهند بِزه[اى] بر شما نيست هر گاه تسليم كنيد به اندازه معروف آنچه داده ‏ايد و از نافرمانى خدا بپرهيزيد ، به درستى كه خدا به آنچه مى‏ كنيد بيناست .
تفسير :
« وَالْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ » ، ظاهرِ اين جمله وجوب « ارضاع » مادر است ، لكن مشهور و معروف بين علماست كه ارضاع طفل بر مادر واجب نيست ، بلكه خلافى در اين مسئله نمى باشد ، و اين جمله اگر چه به لسانِ خبر مى‏ باشد ، ولى در مقام امر است و دلالت بر وجوب آنْ آكد از امر است ، لكن به واسطه قراين داخلى و خارجىْ از ظاهر آن صرف نظر شده و بر استحباب حمل شده است . امّا قراين داخلى ، جملاتى است كه بعد از اين جمله ذكر شده ، مانند جمله «لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ » و جمله« عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ »و جمله « لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها » و جمله « وَعَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » و جمله « وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا » كه بيان هر يك بيايد . و قراين خارجى ، اخبارى است كه در اين مورد رسيد ، مانند خبرى كه سليمان بن داوود[1] از حضرت صادق عليه‏ السلام از رضاع مى‏ پرسد ، حضرت مى‏ فرمايد :
« لا تُجبَر المرأة على إرضاع الوَلَد »[2] .
و بعضى تفصيل داده ‏اند كه اگر خودِ ولد [= شيرخوار] مالى دارد ، از آن مال مرضعه[3] براى او بگيرند ، و گرنه بر پدر از باب وجوب نفقه ، ارضاع او واجب است و اگر پدر معسر و تنگدست باشد بر مادر ارضاع واجب است ، مگر اينكه مرضعه[اى]پيدا شود كه رايگان طفل را شير دهد ، چنانچه نفقه طفل در صورت مفروض ، بر مادر واجب است. لكن اين تفصيل تمام نيست ؛ زيرا اولاً ، وجوب انفاق از حيث واجب النفقه بودن و مسئله ارضاع از حيث مادر بودن دو امر است و ثانياً ، ممكن است در اين صورت مادرْ اجرت دهد و مرضعه بگيرد .
و بعضى تفصيل ديگر داده كه « لباء » ؛ يعنى شير اول ولادت بر مادر واجب است ؛ چون حفظ ولد منوط به آن است و شير دادن بعد از « لباء » بر او واجب نيست .
و اين تفصيل نيز تمام نيست ؛ زيرا اولاً ، حفظِ نفسِ ولدْ منوط به لباء نيست ، چنانچه كثيراً مشاهده شده است و ثانياً ، حفظ نفس محترمه بر همه
افراد مسلمين واجب است و مادر در اين جهت خصوصيتى ندارد .
و به كلمه « حَوْلَينِ كامِلَين » بعضى استدلال نموده ‏اند كه ارضاع دو سال تمام واجب است و همچنين به آيه شريفه « وَحَمْلُهُ وَفِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً »[4] به ضميمه حديث وارد بر اينكه اقلّ حمل شش ماه است ، لكن مشهور بين علماى اعلام اين است كه حولين كاملين حدّ كامل ارضاع است و اقلّ آن بيست و يك ماه است كه با نه ماه كه مدت حمل در اغلب زنان است سى ماه مى‏ شود . و بر طبق اين از سماعه[5] از حضرت صادق عليه ‏السلام روايت شده كه فرمود : « الرضاع أحد و عشرون شهراً فما نقص فهو جور على الصبيّ »[6] . و از عبد اللّه‏ بن صباح[7] از حضرت صادق  عليه‏ السلام است كه فرمود :« الفرض في الرضاع أحد و عشرون شهراً »[8] .
بلكه از خود آيه اين معنى ممكن است استفاده شود ؛ زيرا مى‏ فرمايد : « لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ » ؛ يعنى كسى كه حدّ كامل ارضاع را اراده كند بايد دو سال شير دهد ؛ بنابراين « حَوْلَينِ كامِلَينِ » حدّ كامل است ، نه حدّ واجب . و امّا زايد بر دو سال را بعضى جايز دانسته بدون اينكه مادر حقّ اجرتى بر آن زايد داشته باشد و بعضى حرام دانسته و جزو خبائث شمرده ‏اند ، و مشهور يكى دو ماه را براى صعوبت فطام[9] تجويز نموده ‏اند . « وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ » مراد از « الْمَوْلُودُ لَهُ »پدر است ؛ زيرا فرزند در معظم احكام حبوتى[10] ملحق به پدر است ؛ يعنى در مدت ارضاع بر پدر است كه نفقه و كسوه مادر را بدهد ، خواه به زوجيت او باقى باشد يا مطلقه شده باشد ، چه به طلاق رجعى و چه به طلاق بائن ، و مادر در هر صورت مى‏تواند مطالبه اجرت بر ارضاع كند.
و گرنه رزق و كسوه زوجه جزو نفقات واجبه بر زوج است و اختصاص به حالت ارضاع و غير آن ندارد و قيد « بِالْمَعْرُوفِ »مشعر بر اين است كه آنچه متعارف است مى‏ تواند مطالبه كند و زايد بر آن را حق ندارد . « لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاّ وُسْعَها » ؛ هر « نَفْسى » به اندازه تمكن و طاقت او تكليف شده ، پدر به اندازه تمكنش بايد رزق و كسوه مرضعه را بدهد و به مقدار بيش از آن مكلف نشده است .
« لا تُضَارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها وَلا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ » « مضاره » از باب مفاعله است و اين باب اگر چه اغلب بين اثنين است ، ولى در اين مقام مانند بسيارى از موارد ديگر در اين معنى استعمال نشده و به معنى اضرار است ، و ممكن است مراد اين باشد كه مادر حق ندارد به ولد خود ضرر برساند به واسطه امتناع از ارضاع در صورتى كه پدر اجرت بر آن دهد ، و همچنين پدر حق ندارد به ولد خود ضرر زند به واسطه منع از ارضاع يا ندادن اجرت بر ارضاع و امثال اين‏ها . و مصاديق اضرار مادر و پدر بر اولاد بسيار زياد است كه در فقه متعرضند .
و « باء » در « بِوَلَدِها » و « بِوَلَدِهِ » بنابر قولى زايد است ؛ ولى بنابر مشرب تحقيق كه حرف زايد در قرآن نمى ‏باشد براى تقويت است .
و ممكن است باء« بِوَلَدِها » و « بِوَلَدِهِ » براى سببيت باشد و مراد ضرر رسانيدن مادر به پدر باشد به منع او از مواقعه به واسطه خوف از حمل و ضرر رسانيدن پدر به مادر باشد به امتناع از مواقعه به واسطه حمل و كم شدن شير يا فقدان آن ، و ممكن است ضرر رسانيدن به مادر منع او از حقّ الحضانه[11] باشد ؛ يعنى با اينكه او راغب است طفل را شير دهد و نگاه دارد ، از او بستانند و به دايه دهند ، و ضرر رسانيدن به پدر اين باشد كه مادر با اينكه فرزند با او خو گرفته ، او را پيش پدر اندازد و گويد براى او دايه بگير ، و بر طبق معانى بالا اخبارى هم وارد شده است ، مانند حديث حماد بن عثمان[12] از حلبى[13] از ابى عبد اللّه‏ عليه ‏السلام و حديث ابى الصباح كنانى[14] از ابى عبداللّه‏ عليه‏ السلام و حديث مروى از كافى و احاديث مرويه از تفسير على بن ابراهيم و احاديث مرويه از تفسير عياشى كه ذكر آن‏ها موجب تطويل كلام مى‏ شود و جمع بين آن‏ها به اين است كه گفته شود در آيهْ نهى از مطلقِ مضاره نموده ، چه ضرر رسانيدن مادر بر ولد يا والد باشد و چه ضرر رسانيدن پدر باشد بر ولد يا والده در هر يك از موارد مذكوره[15] .
« وَعَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » ، در كلمه « وارث » بين مفسرين اختلاف است ، بسيارى از آن‏ها گفتند مراد وارثِ طفل است كه اگر طفل بميرد ارث او را مى‏برد ؛ يعنى بر همان كسى كه اولى به ميراث طفل است ، همين وظيفه[ اى] است كه بر پدر واجب بودْ از تعهد كودك و اجرت رضاع و نحو آن ، هنگامى كه كودك را پدر نباشد و اين معنى صحيح نيست ؛ زيرا حق حضانت با پدر و مادر است و حق ولايت با پدر يا جد پدرى ، و اگر پدر نباشد بر جد پدرى ، و اگر جد پدرى نداشته باشد بر قيّمى كه پدر يا جد پدرى معين كرده‏اند ، و اگر آن‏ها قيّم تعيين نكرده ‏اند بر حاكم شرع يا شخص منصوب از جانب حاكم شرع است ، و اگر او نباشد بر عدول مؤنين است و براى مطلق وارث ، نه حق حضانت هست نه حق ولايت .
بلكه مراد وارثِ پدر است كه اگر پدر بميرد بر ساير ورثه پدر كه عبارت از ابوين ميت ، يعنى جد و جده طفل و ساير اولاد ميت ، يعنى برادران و خواهران و زوجه ميت ، غير از مادر طفل مى‏باشند ، همان وظيفه[ اى] كه بر پدر واجب بود بر آن‏ها واجب است و بايد كسوه و نفقه كه بر پدر بود كه براى اجرت ارضاع بدهد ، آن‏ها نيز به مادر بدهند و حق ندارند طفل را از مادر بگيرند ، در صورتى كه راغب باشد او را نگاه‏دارى كند و شير دهد . و اين معنى از بسيارى از اخبار استفاده مى‏ شود ، مانند خبرى كه كافى از حلبى از حضرت صادق عليه ‏السلام روايت كرده كه فرمود :
« « وَعَلى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » فإنّه نهى أن يضارَّ بالصبيّ أو يضارَّ اُمّه في رضاعه »[16] .
و مانند حديث كنانى كه در كافى از حضرت صادق  عليه‏ السلام روايت نموده كه فرمود : « « وَعَلى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » فانه نهى أن يضارّ بالصبيّ أو يضارّ امّه في رضاعه » .
و مانند خبرى كه از تفسير على بن ابراهيم روايت شده كه فرمود : « وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » لا تضارّ المرأة التي لها ولد و قد توفي زوجها ، فلا يحلّ للوارث أن يضارَّ اُمّ الولد في النفقة »[17] . و از تفسير عياشى از محمد بن مسلم[18] از احدِ صادقين[19] روايت شده كه فرمود :
« « وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ » قال : هو في النفقة على الوارث مثل ما على الوالد »[20] .
و از ابى الصباح از حضرت صادق عليه‏السلام است :  « لا ينبغي للوارث أن يضارَّ المرأة فيقول : لا أدَعُ ولدها يأتيها ، و يضارَّ ولدها إن كان لهم عنده شيء ، و لا ينبغي له أن يُقَتِّرَ عليه »[21] .
و غير اين‏ها از اخبار ديگر و همين اخبار شاهدى قوى است بر تعميمى كه ذكر شد .
« فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَتَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما » ، « فصال » به معنى فطام و از شير باز گرفتن است و مراد از اين فطام ، قبل از تماميت دو سال است ؛ مثل اينكه بعد از بيست و يك ماه كه حداقل اِرضاع است ـ چنانچه گذشت ـ پدر و مادر تراضى نموده و صلاح طفل را در اين ديدند كه او را از شير باز دارند ، مانعى بر آن‏ها نيست . و مفهوم اين جمله اين است كه اگر يكى از آن‏ها راضى نشود ، يا بر طفل ضررى متوجه باشد قبل از اتمام حولين كاملين ، فطام جايز نباشد . « وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ » ؛ يعنى اگر خواستيد براى طفل ، مرضعه غير از مادر بگيريد ، يا به واسطه إباى[= امتناع] مادر از اِرضاع طفل ، يا رضايت مادر در اِرضاع مرضعه ، يا به واسطه اينكه متبرّعى[22]
پيدا مى‏شود كه طفل را شير دهد و يا مرضعه[ اى] به اقل از اجرت المثل بچه را شير دهد و مادر حاضر به تبرّع يا به اقل از اجرت المثل نباشد .
« إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ » ؛ يعنى آنچه براى اجرت شير دادن با مرضعه قرارداد مى‏كنيد بايد به او بدهيد و اگر قراردادى نشده ، اجرت المثل بايد به او داده شود ، و مراد از « معروف » همين است كه شما كمتر از اجرت المثل به او ندهيد مگر به رضايت او ، و او نيز حق مطالبه بيشتر از اجرت المثل ندارد ، مگر اينكه قبلاً قرارداد شده باشد .
« وَاتَّقُوا اللّه‏َ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه‏َ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ » ؛ دستورات الهى را رعايت كنيد و بر خلاف آن‏ها رفتار ننماييد و آنچه موجب ضرر طفل يا اِضرار به مادر از طرف پدر و يا اِضرار به پدر از طرف مادر يا اِضرار وارث به مادر يا طفل و يا كوتاهى در اداى حق مرضعه باشد از آن اجتناب كنيد ، و بدانيد كه خداوند از نيات و كارهاى شما و از ظاهر و باطن شما با خبر است و همه اعمال و رفتارتان نزد او آشكارا و نسبت به همه آن‏ها بيناست .
-------------------------------------------------------------------------
[1] .  سليمان بن داوود : يكى از راويان حديث ائمّه  عليهم‏السلام در قرن سوم هجرى است . بيشتر احاديث خود را از اصحاب امام صادق عليه‏السلام نقل كرده است . برخى علماى رجال او را تأييد و توثيق كرده‏اند ، ولى برخى ديگر درباره او ترديد دارند . در موضوع حديث كتابى تدوين كرده و در سال 234 يا 236 هجرى از دنيا رفته است . موسوعة طبقات الفقهاء : ج3 ، ص274 ؛ معجم رجال الحديث : ج9 ، ص268 و قاموس الرجال : ج5 ، ص264 .
[2] .  زن مجبور به شيردادن فرزند نيست [= نمى‏شود] . كافى : ج6 ، ص41 ، ح4 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج3 ، ص315 ، ح4684 ؛ تهذيب الأحكام : ج8 ، ص107 ، ح11 و وسائل الشيعة : ج21 ، ص452 ، ح1 . در تمام منابع : « الحرّة » به جاى « المرأة » آمده است
[3] .  مُرْضِعَه : شيردهنده ؛ زنى كه كودكِ غيرِ خود را شير دهد .
[4] .  و بار برداشتن و از شيرگرفتن او ، سى ماه است . سوره احقاف : آيه 15 .
[5] .  سماعة بن مهران : يكى از اصحاب بزرگ و شاگردان فقيه امام صادق  عليه‏السلام مى‏باشد كه در محضر ايشان علم آموخته و احاديث فراوانى را از امام نقل كرده است . از بزرگان راويان شيعه است كه مورد اطمينان و وثوق تمام علماست . در كوفه در مسجدى مى‏نشست و به سؤالات مردم پاسخ مى‏گفت . گويند زمان امام كاظم عليه‏السلام را نيز درك كرده است ، وى در حدود سال 150 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج2 ، ص256 ؛ رجال طوسى : ص221 ، شماره196 ؛ رجال برقى : ص44 و 48 ؛ رجال نجاشى : ص193 ، رقم 517 ؛ معجم رجال الحديث : ج9 ، ص312 و قاموس الرجال : ج5 ، ص302 .
[6] .  ايام شيردادن بيست و يك ماه است و هرچه كه كم شود ، ظلم به كودك است . كافى : ج6 ، ص40 ، ح3 ؛ تهذيب الأحكام : ج8 ، ص106 ، ح6 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج3 ، ص311 ، ح4661 ؛ مجمع البيان ج2 ، ص586 و وسائل الشيعة : ج21 ، ص455 ، ح5 .
[7] .  با مراجعه به منابع ديگر ، عبدالوهاب بن صباح صحيح است . در كتاب‏هاى رجالى وى رافقط جزو اصحاب امام صادق عليه‏السلام ذكر كرده‏اند . رجال طوسى : ص242 ، شماره 248 ؛ قاموس الرجال : ج7 ، ص35 و معجم رجال الحديث : ج12 ، ص64 .
[8] .  مدتى كه براى شيردادن واجب است ، بيست و يك ماه مى‏باشد . تهذيب الأحكام : ج8 ، ص106 ، ح2 و وسائل الشيعة : ج21 ، ص454 ، ح2 .
[9] .  بازگرفتن از شير مادر .
[10] .  حبوه : بخشش چيزى به طور مجانى .
[11]   . حق سرپرستى و مراقبت از كودك .
[12] .  حمّاد بن عثمان : او حمّاد بن عمرو بن خالد الفزارى ، يكى از محدثان شيعه و شاگردان وياران ممتاز و فقيهِ امام صادق و امام كاظم و امام رضا  عليهم‏السلام است كه در محضر ايشان شاگردى كرده و علوم خود را از آنان فرا گرفته و روايات متعددى نيز از ايشان نقل نموده است . فردى جليل القدر و بزرگى است كه تمام علماى شيعه بر وثاقت و تصديق روايات او اتفاق نظر دارند . وى در سال 190 هجرى قمرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج2 ، ص64 ؛ رجال نجاشى : 143 ، رقم 371 ؛ رجال طوسى : ص 186 ، 334 ، 354 ؛ رجال ابن داوود : ص209 ؛ جامع الرواة : ج11 ، 271 ؛ معجم رجال الحديث : ج7 ، ص 223 و اعيان الشيعة : ج6 ، ص220 .
[13] .  حلبى : دو برادر به نام‏هاى عمران بن على بن ابى شعبه حلبى و عبيد اللّه‏ بن على حلبى هستند كه در سند روايت معلوم نيست كدام يك از اين دو نفر هستند ، با اين حال هر دو نفر از اصحاب امام صادق عليه‏السلامو از شاگردان و راويان حديث ايشان مى‏باشند . اين دو نفر از خاندان ابى شعبه مى‏باشند كه خانواده‏اى عالم در كوفه و مشهور و معروف به فضل و امانت‏دارى و داشتن محبت و ولايت اهل بيت  عليهم‏السلامبوده‏اند . تمام اعضاى اين خاندان از بزرگان و عالمان كوفه و همگى جزو افراد معتمد و موثق بوده‏اند . عبيداللّه‏ ، بزرگ اين خاندان و چهره شاخص و عالم آن‏ها بوده است . وى كتابى در موضوع فقه تأليف كرده و آن را به امام صادق  عليه‏السلام عرضه داشت و امام نيز او را تحسين و كتابش را تصحيح نمود . اين دو نفر در حدود سال 150 هجرى از دنيا رفتند . موسوعه طبقات الفقهاء : ج2 ، ص373 ، و420 ؛ رجال برقى : ص 36 ، رجال طوسى : ص 256 ؛ رجال ابن داوود : ص263 ؛ جامع الرواة : ج1 ، ص643 ؛ رجال علامه حلى : ص 125 ؛ معجم رجال الحديث : ج14 ، ص159 و قاموس الرجال : ج8 ، ص 249 .
[14] .  ابراهيم بن نُعيم العبدى ، معروف به ابو الصباح كنانى : يكى از محدثان شيعه و از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام كاظم  عليهم‏السلام مى‏باشد . امام صادق عليه‏السلام به خاطر وثاقت او ، به وى عنوان « ميزان » را دادند . وى يكى از فقهاى بزرگ زمان خود بود كه مردم احكام و مسائل دينى خود را از او فرا مى‏گرفتند . ابوالصباح كنانى روايات زيادى از ائمّه  عليهم‏السلام نقل كرده كه بيشتر آن‏ها از امام صادق عليه‏السلام مى‏باشد . وى در حدود سال 170 هجرى از دنيا رفت . موسوعه طبقات الفقهاء : ج2 ، ص41 ؛ رجال برقى : 11 و 18 ؛ رجال نجاشى : 19 ، شماره 24 ؛ رجال كشى : ص 416 ، ح654 و 655 و 656 ؛ رجال طوسى : ص124 و 156 .
[15] .  ر . ك : كافى : ج6 ، ص41 ، ح6 ؛ تهذيب الأحكام : ج7 ، ص481 ، ح45 ، و ج8 ، ص180 ، ح13 ؛ تفسير عياشى : ج1 ، ص140 ، ح383 .
[16] .  « بر وارث مثل آن وظيفه واجب است » چون خداوند متعال از ضرر رساندن به كودك يا ضرر رساندن به مادر او در شيردادن نهى كرده است . كافى : ج6 ، ص41 ، ح6 ؛ تفسير عياشى : ج1 ، ص140 ، ح386 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج3 ، ص337 ، ح4788 ؛ المقنع : ص359 ؛ وسائل الشيعة : ج21 ، ص455 ، ح7 و تفسير البرهان : ج1 ، ص495 ، ح2 .
[17] .  هيچ ضررى براى زنى كه كودكى دارد و شوهرش وفات كرده است ، نيست پس بر وارث جايز نيست كه به مادر كودك در نفقه ضرر برساند . تفسير قمى : ج1 ، ص85 ؛ كافى : ج6 ، ص41 ، ح6 ؛ وسائل الشيعة : ج21 ، ص458 ، ح2 و تفسير البرهان : ج1 ، ص496 ، ح7 .
[18] .  مختصرى از شرح حال وى در صفحه 293 گذشت .
[19] .  يعنى يكى از صادقين ، امام باقر و يا امام صادق عليهماالسلام .
[20] .  « بر وارث مثل آن وظيفه واجب است » اين قسمت از آيه درباره نفقه است ؛ آنچه كه بر عهده پدر است ، بر عهده وارث نيز مى‏باشد . تفسير عياشى : ج1 ، ص140 ، ص384 ؛ بحار الأنوار : ج101 ، ص133 ، ح3 و تفسير البرهان : ج1 ، ص497 ، ح12 .
[21] .  بر وارث شايسته نيست كه به زن ضرر برساند و بگويد كه فرزندش را نمى‏دهم و نيز اگر از آن زن و فرزند نزد وارث چيزى باشد ، روا نيست كه به كودك ضرر برساند و شايسته نيست كه بر او سخت بگيرد . تفسير عياشى : ج1 ، ص140 ، ح385 ؛ بحار الأنوار : ج101 ، ص133 ، ح2 و تفسير البرهان : ج1 ، ص497 ، ح13 .
[22]   . متبرّع : كسى كه كارى را به طور رايگان و بدون اجرت انجام دهد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page