آیه ١٤٣ : « وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ ... »

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

 143 « وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّه‏ُ وَما كانَ اللّه‏ُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللّه‏َ بِالنّاسِ لَرَؤفٌ رَحِيمٌ »
ترجمه :
143 . و همچنين شما را امت وسط قرار داديم براى اينكه گواهان بر مردم باشيد و پيغمبر بر شما گواه باشد ، و قبله قرار نداديم آن قبله[اى] را كه تو بر آن مى‏ باشى مگر براى اينكه بدانيم و جدا كنيم كسى را كه پيروى پيغمبر را مى‏كند از كسى كه بر مى‏ گردد بر پشت پاى خود [= از دين برمى‏ گردد] ، و همانا اين تحويل قبله گران بود ، مگر بر كسانى كه خداى آنان را هدايت نمود ، و خدا ايمان [= عمل] شما را ضايع نمى ‏كند ، همانا خداوند نسبت به مردم رؤوف و مهربان است
تفسير :
« وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً » ظاهر اين است كه اين جمله تا « شهيداً »آيه مستقله [اى] باشد ، و مربوط به آيه قِبْله و جمله آيه بعد نباشد ؛ چنانچه در بعض مصاحف هم آيه مستقله[ اى] شمرده شده و بالغ بر ده حديث از اميرالمؤمنين و حضرت باقر و حضرت صادق عليهم ‏السلام در كافى و تفسير عياشى و غير آن‏ها از صفّار[1] و غيره روايت شده كه مراد از امّت وسط ، ائمه طاهرين عليهم ‏السلام مى ‏باشند[2] و با اين تظافر [= فراوانى ، پيوستگى] اخبار ، احتياج به تمحّلات[3]
بعض از مفسرين كه مى ‏خواهند آيه را به آيات قِبْله مرتبط كنند نيست ، بلكه ممكن است اين آيه نيز مانند آيه « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ . . . »[4] الآية ، كه جزو آيات راجعه به حرمت اَكل اقسام حيوانات قرار داده شده با اينكه هيچ ارتباطى با آن‏ها ندارد و مانند آيه « إِنَّما يُرِيدُ اللّه‏ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ . . . »[5]
الآيه ، كه جزو آيات راجعه به نساى نبى شمرده شده با اينكه كمال منافات را با آن‏ها دارد ، از روى تعمد مخالفين جزو آيات قبله قرار داده شده باشد ؛ بنابراين خطاب در آيه به ائمه طاهرين  عليهم‏ السلام است .
و چنانچه گذشت لفظ « امت » در اصل ، عبارت از گروهى است كه وحدت نسبى داشته باشند و از باب توسعه بر اهل يك ملت اطلاق مى ‏گردد و « وسط » به معنى عدل و راه مستقيم است كه بين دو طرف افراط و تفريط باشد و « امت وسط » ، يعنى گروهى كه در جميع شئونِ فردى و اجتماعى داراى روش مستقيمى بوده و به طرف افراط و تفريط منحرف نشوند و اين خاصّه معصومين ، يعنى ائمه طاهرين عليهم‏ السلام مى ‏باشد كه از هر جهت در حد وسط بوده ‏اند .
امّا از حيث اعتقادات : درباره خدا معتقد به توحيد بوده كه حدّ وسط بين انكار وجود حق و شرك است و معتقد به عين ذات بودن صفات ربوبى كه حدّ وسط بين زياده صفات و انكار اصل صفات است كه منسوب به بعض حكما مى‏باشد ؛ و در باب عدل معتقد به اختيار كه حدّ وسط بين جبر و تفويض است ؛ و در باب نبوت قائل به عصمت انبيا كه حدّ وسط بين غلوّ و انكار نبوت است ؛ و در امامت قائل به شئونى براى امامند كه حدّ وسط بين غلوّ و انكار امامت است ؛ و در معاد معتقد به معاد جسمانى و روحانى بوده كه حدّ وسط بين انكار معاد و مذهب بعض عرفاست و همچنين حدّ وسط بين قول به معاد جسمانى تنها و معاد روحانى صرف است .
امّا از حيث اخلاق : متخلّق [= آراسته] به جميع اخلاق فاضله و صفات پسنديده بوده ‏اند كه حدّ وسط بين افراط و تفريط در اخلاق است ؛ مثلاً ملكه شجاعتْ حدّ وسط بين تهور و جُبن ، و علمْ حدّ وسط بين جُربزه و جهل ، وسخاوتْ حدّ وسط بين اسراف و بخل ، و تواضعْ حدّ وسط بين تكبر و ذلت وهمچنين ساير اخلاق .
امّا از حيث اعمال : داراى مقام عصمت بوده و كوچك ‏ترين عملى كه بر خلاف موازين شرع و عقل باشد از آن‏ها صادر نمى‏ شده و در شئون زندگى جنبه روح و جسم هر دو را رعايت نموده و از رهبانيت و دست كشيدن از مظاهر زندگى و از توغّل[= فرورفتن] در ماديت منع نموده ‏اند ؛ و بالجمله ، در جميع شئون حياتى داراى مرتبه عدل بوده و قدمى بر غير موازين شرع و عقل بر نداشته ‏اند.
« لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ » تا اينكه گواه بر اعمال مردم باشيد ؛ اين موهبتى است كه خداوند به خاندان عصمت و طهارت داده كه آنان را امتِ وسط و برگزيده خود قرار داده و علم و احاطه به آن‏ها عنايت فرموده ، براى اينكه گواه اعمال امت در روز قيامت باشند ؛ چنانچه مضمون بسيارى از اخبار و زيارات ، مخصوصاً مواضعى از زيارت جامعه بر اين معنى ناطق است .
و نمى ‏شود خطاب در آيه متوجه جميع امت باشد ؛ زيرا قراينى در آيه و بيرون از آيه هست كه خطاب را تخصيص به بعض مى ‏دهد كه از آن جمله است :
1 . تعريفى و تفسيرى كه براى امت وسط شده ـ كه برگزيده و عدل از هر جهت باشد ـ با همه امت مطابقت نمى ‏كند ؛ زيرا در ميان امت افراد فاسق و منحرف از صراط مستقيم و طاغى و سركش و بالاخره مجرم و عاصى بسيار بوده و مى‏ باشند .
2 . امتِ وسط بايد شاهد بر اعمال مردم باشند و بنابر فرمايش حضرت صادق عليه ‏السلام چگونه مى ‏شود كسى كه در دنيا شهادت او بر يك صاع از خرما قبول نيست ، در محضر امم گذشته شهادت دهد و شهادتش قبول شود؟[6]
3 . اگر مراد از امتِ وسط جميع امت باشند و مراد از ناس نيز همه آن‏ها باشند ، اتحاد « شاهد و مشهود عليه » لازم آيد ، با اينكه نص آيه ، مغايرت است .
4 . شاهد بايد ناظر اعمال و افعال مردم باشد تا بتواند شهادت دهد و كسانى كه جاهل به افعال عباد باشند ، چگونه مى‏توانند شهادت دهند؟ پس بايد كسانى باشند كه خداوند در آيه شريفه « قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّه‏ُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤمِنُونَ »[7] آنان را در رديف خود و رسول خود قرار داده .
5 . در اخبار وارده از ائمه طاهرين و مبيّنان قرآن « امتِ وسط » به ائمه اطهار عليهم ‏السلام تفسير شده چنانچه گذشت ، و لام در « لِتَكُونُوا »براى غايت است ؛ و از آن استفاده مى ‏شود كه غرض از امتِ وسطْ قرار دادنِ ائمّه اين بوده كه ناظرو شاهد افعال باشند و از آيات ديگر و اخبار استفاده مى شود كه در قيامت شهود بسيارند ، كه از آن جمله اعضاى بدن انسان از چشم و گوش و دست و پا و غيره است كه بر افعال صادره از خود شهادت مى ‏دهند ، و رقيب و عتيد و كرام ‏الكاتبين و قرآن و مساجد و امكنه و زمان‏ها و ساعات شب و روز و غير اين‏ها و بالاتر از همه ذات اقدس پروردگار مى ‏باشد . « وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً » و پيغمبر اكرم  صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏ آله دربارؤ ائمه اطهار عليهم‏ السلام شهادت مى ‏دهد كه به امر امامت قيام كرده و به وظايف محوّله به خود رفتار نموده ‏اند و نه تنها رسول خدا شاهد بر ائمه هدى است ، بلكه شاهد بر جميع شهداى امم گذشته نيز مى ‏باشد ، چنانچه در آيه شريفه مى‏ فرمايد : « فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنا بِكَ عَلى هؤلاءِ شَهِيداً »[8] ، و از اين آيات استفاده مى ‏شود كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم ‏السلام حيات و مماتشان يكسان است و ارواح مقدسه آن‏ها احاطه به همه جهان دارد و مظهر اتمّ صفات پروردگار مى ‏باشند و بر طبق اين معنى اخبار بسيار وارد شده است .
« وَما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنْتَ عَلَيْها » « ما » نافيه و « جعل » تكليف است ؛ يعنى واجب نكرديم توجه به قبله را ، و احتياج به تقدير نيست ، چون قبله موضوع حكم و مورد تكليف فعل مكلف است ، و پيداست كه مراد فعل مترتب بر اين موضوع مى‏باشد ، مانند « حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ »[9] كه مراد وطى [= مقاربت ونزديكى] امهات است و مانند « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصابُ وَالْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ »[10] كه مراد شرب خمر است و مانند « إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ »[11] كه مقصود اكل ميته است و امثال اين‏ها .
و « قبله » مكان يا شيئى است كه انسان مقابل خود قرار مى‏ دهد و در اين آيه مراد كعبه معظمه است نه بيت المقدس كه بسيارى از مفسرين به قرينه « كُنْتَ عَلَيْها » گمان كرده‏ اند ؛ به بيان اينكه « كُنْتَ » فعل ماضى است و قبله ‏اى كه در زمان ماضى پيغمبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله متوجه آن بوده بيت المقدس است ، ولى اين قرينه دليل بر مدعاى آنان نيست ، زيرا در مقام خود ثابت شده كه زمانْ مأخوذ در معنى فعل نيست و فعل حدثى است كه دلالت به وقوع يا صدور يا حلول يا لا وقوع مى ‏كند و فعل ماضى چون اِخبار از وقوع است ، ناچار بايد وقوعْ تحقق پيدا كند اگر چه لحظه[اى] قبل از اِخبار باشد تا اخبار از آن صحيح باشد ، و اين مقدار از وقوع در مورد توجه به كعبه قبل از نزول آيه محقق شده بود ، و لذا احتياج به تصرف در معنىِ جعل به تحول و نحو آن نيست.
« إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ » « علم الهى » ذاتى است و چيزى بر او پوشيده نيست تا به آزمايش معلوم گردد ، و امّا اينكه در اين آيه و نظاير آن بعد از ذكر يك حكم امتحانى مى‏فرمايد : « ما اين كار را كرديم تا بدانيم مطيع و مخالف كيست .» ، در بيان مقصود از اين علم مفسرين وجوهى ذكر نموده ‏اند و بهترين وجه ، گفتار سيد مرتضى رحمه‏ الله است كه فرموده : مراد از آن ، علم پيغمبر و پيروان او از مسلمانان مقصود است[12] ؛ زيرا پيش از تحويل قبله تنها خدا مى‏ دانست كه تابع و معترض كيست و با تحويل قبله همه دانستند كه چه كسى از رسول خدا پيروى مى ‏كند و چه كسى بر پشت پاى خود برمى‏ گردد.
و « عَقِبْ » به معنى پاشنه پاست و « انقلاب بر عَقِبَين » كنايه از اعراض و ارتداد است . و از اين جمله استفاده مى ‏شود كه جماعتى براى تحويل قبله از اسلام برگشتند و از متابعت از رسول دست برداشتند ، و ظاهراً آن‏ها جماعتى از يهود بوده كه به ظاهر مسلمان شده بودند .
« وَإِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّه‏ُ » ظاهر اين است كه مرجع ضمير « كانَتْ » قبله باشد و مراد تحويل آن است . « وإنْ » مخففه از مثقله است و « كبيرة » به معنى ثقيله و گران است ؛ يعنى : « و به تحقيق اين تحويل قبله گران و سنگين بود مگر براى كسانى كه هدايت الهى شامل حال آنان شده بود ». و اين گران بودن شايد براى اين بوده كه تحويل قبلهْ اولين نسخ در شريعت اسلام است و كسانى كه قوه ايمان نداشته ، براى آن‏ها گران بوده ، ولى كسانى كه داراى قوه ايمان بوده ‏اند مى ‏دانستند كه هر چه پيغمبر مى ‏كند امر خداوند و مطابق حكمت و مصلحت است و بجا و به موقع است ؛ و حقيقت هدايت همين است كه اثر آن اهتدا و به مقصد رسيدن است ، ولى هدايتى كه در قلب تأثير نكند و انسان به آن مهتدى نشود كأنّ هدايت نيست و لذا هدايت را خداوند به مؤنين و متقين تخصيص داده . « وَما كانَ اللّه‏ُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ » اين قسمت از آيه اشاره به اين است كه گمان نكنيد تحويل قبله از روى تغيير رأى و اختلاف نظر باشد تا موجب شود كه اعمال سابقه شما ، مانند نماز و ذبيحه[13] و نحو اين‏ها كه به طرف بيت المقدس انجام داده ايد باطل و ضايع گردد ، بلكه اعمال شما به طرف بيت المقدس به موقع خود صحيح بوده و اينك به طرف كعبه صحيح است ، حتى نمازى كه دو ركعت آن به طرف بيت المقدس و دو ركعت رو به كعبه خوانده شده صحيح و قابل قبول است ، چون بنابر اخبارْ تحويل قبله در وسط نماز ظهر در حال جماعت بوده است .
و كلمه « ايمان » در اين آيه عام و شامل جميع وظايف دينى مى‏ شود كه اعظم آن‏ها نماز است ، و لذا در اخبار به نماز تفسير شده ، چنانچه در كافى و تفسير عياشى از ابوعمرو زبيرى[14] روايت كرده ‏اند كه مى ‏گويد : از حضرت صادق عليه‏ السلام پرسيدم :
« أيـُّها العالم ، أخبرني أيّ الأعمال أفضل عند اللّه‏؟ قال : ما لا يقبل اللّه‏ شيئاً إلاّ به ، فقلت : و ما هو؟ قال : الإيمان باللّه‏ الذي لا إله إلاّ هو أعلى الأعمال درجةً وأشرفها منزلةً ، و أسناها حظّاً ، قال : قلت : أخبرني عن الإيمان أ قولٌ هو و عمل أم قولٌ بلا عمل؟ فقال : الإيمان عمل كُلّه ، و القول بعض ذلك العمل . . . » الخبر[15] .
اين خبر بسيار مفصل است و حضرت در آن به بسيارى از آيات قرآن براى اثبات اينكه ايمان ، عمل قلب و اعضا و جوارح است استشهاد نموده كه از آن جمله به اين آيه است ، مى‏ فرمايد :
« و قال فيما فرض اللّه‏ على الجوارح من الطهور و الصلاة بها : و ذلك أنّ اللّه‏ عزّ و جلّ لمّا صرف نبيّه إلى الكعبة عن بيت المقدس فأنزل اللّه‏ عزّوجلّ « وَما كانَ اللّه‏لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللّه‏َ بِالنّاسِ لَرَؤفٌ رَحِيمٌ » ، فسمّى الصلاةَ إيماناً »[16] . و مراد از عمل ، چنانچه از متن خبر معلوم مى‏گردد ، عام است و شامل عمل قلب كه اعتقاد باشد و عمل لسان كه اقرار است و عمل جوارح ، مى‏ شود وچنانچه از ذيل حديث استفاده مى ‏شود اين ، مرتبه ايمان كامل است ، مى‏ فرمايد :
« فمن لقى اللّه‏ عزّ و جلّ حافظاً لجوارحه ، مُوفِياً كلّ جارحةٍ من جوارحه ما فرض اللّه‏ عزّ و جلّ عليها لقى اللّه‏ عزّ و جلّ مستكملاً لإيمانه ، و هو من أهل الجنة »[17]
بنابراين منافات ندارد با اين‏كه حقيقت ايمان همان ايمان قلبى باشد ، چنانچه در اوايل سوره گذشت .
« إِنَّ اللّه‏َ بِالنّاسِ لَرَؤفٌ رَحِيمٌ » همانا خداوند نسبت به مردم با « رأفت » و مهربانى رفتار مى‏ كند و اين قسمت اشاره به اين است كه مصالح و حكم و احكام الهى راجع به مكلفين است و خداوند تبارك و تعالى از روى رأفت و مهربانى به مردم ، آن‏ها را جعل مى‏ فرمايد كه از آن جمله همين تحويل قبله است .
------------------------------------------------------------
[1] .  محمّد بن حسن فروخ الصفار : از بزرگان علما و محدثين شيعه در قرن سوم هجرى و مؤلف كتاب مشهور بصائر الدرجات است . وى جزو اصحاب امام حسن عسكرى عليه السلام و راوى روايات آن امام بزرگوار است. علماى رجال او را توثيق كرده و از او به بزرگى ياد مى‏كنند . احاديث فراوانى را از ائمه معصومين عليهم ‏السلام نقل كرده و داراى تأليفات فراوانى است كه از جمله آن‏ها كتاب الصلوة ، كتاب الحج ، فضل القرآن ، المناقب و . . . . وى در سال 290 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج3 ، ص492 .
[2] .  كافى : ج1 ، ص190 ، ح2 ؛ تفسير عياشى : ج1 ، ص81 ، ح110 و بحار الأنوار : ج23 ، ص351 ، ح62 .
[3] .  چاره انديشى ، چيزى را با تحمل و سختى و چاره انديشى فراهم كردن .
[4] .  سوره مائده : آيه 3.
[5] .  سوره احزاب : آيه 33 .
[6] .  اصل خبر به نقل از تفسير عياشى : « عن الصادق عليه‏ السلام فى قوله تعالى : « لِتَكُونُوا . . . »الآية :فإن ظننت أنّ اللّه‏ عنى بهذه الآية جميع أهل القبلة من الموحِّدين ، أفترى أنّ من لا تجوز شهادته فى الدنيا على صاع من تمر يطلب اللّه‏ شهادته يوم القيامة و يقبلها منه بحضرة جميع الاُمم الماضية؟! كلاَّ . . . » الخبر . تفسير عياشى : ج1 ، ص82 ، ح114 ؛ بحار الأنوار : ج23 ، ص350 ، ح58 ؛ تفسير البرهان : ج1 ، ص 346 ؛ نور الثقلين : ج1 ، ص167 ، ح409 و تفسير الصافى : ج1 ، ص198 .
[7] .  و بفرما به امت : هرچه مى ‏خواهيد عمل كنيد ، پس زود باشد كه خداوند عمل شما را مى ‏بيند و رسول خدا هم مشاهده مى ‏كند و مؤمنون هم نظر مى ‏كنند . سوره توبه : آيه 105 .
[8] .  پس چگونه است وقتى كه بياوريم از هر دسته گواهى دهنده و بياوريم تو را بر آن‏ها گواه . سوره نساء : آيه 41 .
[9] .  حرام شده است بر شما مادران شما . همان : آيه 23 .
[10] .  جز اين نيست كه خمر و قمار و بت‏هاى كفار و مشركين و ازلام كه تعبير به بخت آزمائى مى ‏كنند ، رِجْس و حرام است از عمل شيطان . . . سوره مائده : آيه 90 .
[11] .  همانا بر شما خداوند حرام نمود مردار و خون و گوشت خوك . سوره بقره : آيه 173 .
[12] .  ر . ك : سلسلة الينابيع الفقهية : ج4  فقه القرآن ، كتاب الصلاة  ، ص478 .
[13] .  قربانى ، سر بريدن حيوانات حلال گوشت .
[14] .  براى اطلاع از مختصرى از زندگى نامه وى ر . ك : همين تفسير ، ج1 ، ص 462 و همين جلد ، ص112 .
[15] .  اى عالم! به من بگو با ارزش ‏ترين اعمال نزد خداوند چيست؟ امام فرمود : آن عملى كه خداوند هيچ كارى را جز با آن قبول نمى‏ كند . گفتم : آن چيست؟ فرمود : ايمان به خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست ، بالاترين اعمال از جهت مقام و شريف ‏ترين آن‏ها از جهت جايگاه و درخشان‏ ترين آن‏ها از لحاظ بهره است . راوى گويد ، گفتم : به من بگو كه ايمان آيا گفتن و عمل كردن است ، يا گفتار بدون عمل؟ امام فرمود : تمام ايمان عمل است و گفتن ، بخشى از آن عمل است . كافى : ج2 ، ص33 ـ 37 ، ح1 ؛ تفسير عياشى : ج1 ، ص82 ، ح115 ؛ تفسير البرهان : ج1 ، ص347 ، ح3و4 و نور الثقلين : ج1 ، ص168 ، ح415 .
[16] .  در آنچه كه خداوند از پاكى و طهارت و نمازخواندن بر اعضا و جوارح واجب كرد فرمود : اين همان چيزى است كه هنگامى كه خداوند پيامبرش را از سمت بيت المقدس به سوى كعبه برگرداند ، اين آيه را نازل فرمود كه « اين گونه نيست كه خداوند ايمان شما را از بين ببرد ، بلكه خدا به مردم مهربان و با نرمش است » دراينجا ، نماز را ايمان ناميده است .
[17] .  هر كس در اين حال كه بر اعضاى خود مراقبت داشته و به آنچه كه خداوند بر هر يك از اعضاى او واجب كرده ، عمل  وفا كرده باشد ، خدا را ملاقات كند با ايمان كامل و بهشتى است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنیدsibtayn@sibtayn.com

تماس با ما
Close and go back to page